قاتل من

#قاتل_من



پارت ۴





هانا:"مایکی! میتسویا! کجا میرین این وقت شب؟؟"
یهو مایکی سریع سوار ماشین شد و ....
.
.
.
مایکی ، میتسویا رو برد به عمارت خودش
میتسویا:"اینجا کجاست؟؟"
مایکی:"عمارت من!"
میتسویا:"اما...بابات بنظر نمیرسه وضع مالیش اینهمه عالی باشه‌....این...."
مایکی:"بابام از این خبری نداره!"
.
.
‌.
میتسویا داخل عمارت اومد و گفت:"واوو اینجا چقدر قشنگه!"
مایکی:"اره؟"
میتسویا"ارهه! پول اینجارو از کجا اوردی؟؟"
مایکی:"پولشو از طریق ادم کشی!"
میتسویا:"....ت..تو...واقعا قاتلی؟؟"
مایکی ، دست میتسویا رو گرفت و پرت کرد روی کاناپه:"ّتو قیافه من شوخی میبینی؟"
میتسویا سریع با ترس گوشیشو ورداشت:"نه نهه!..." که یهو مایکی گوشی رو ازش گرفت
مایکی:"هه‌هه!" و با یه حرکت لباس میتسویا رو پاره کرد
میتسویا:"ه...هع.."
مایکی:"دارم لباساتو درمیارما! نمیترسی!"
میتسویا با نیشخند:"نه!...اتفاقا خوشم میاد‌..."
مایکی یهو با یه حرکت میتسویا رو روی شونه انداخت و سمت اتاق شکنجه رفت:"چی؟ چیمیگی بچه؟ از کتک خوردن خوشت میاد؟ از شکنجه هایی مثل کندن صدف ناخن ، برق زدن ، با شکلنگ یا سیم نازک زدن ، با کمر بند زنجیر همچی!"
میتسویا:"چچ..چی؟؟"...






پایان.




ادامه دارد
بیتاررر BitaRrrr
دیدگاه ها (۸)

Bita Rrrr

#قاتل_منBitaRrrrپارت ۵مایکی:"هوم! همینی که شنیدی!"میتسویا کا...

رقیب سخت BitaRrrr

قاتل من مایکی و میتسویا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط